معنی شب چره
فارسی به انگلیسی
Snack
لغت نامه دهخدا
شب چره. [ش َ چ َ رَ / رِ] (اِمص مرکب) شب چر. بردن حیوانات در شب به چرا کردن. (فرهنگ نظام). چرا کردن حیوانات را گویند در شب. (برهان). چرای ستور در شب. (ناظم الاطباء). چرای شبانه:
گرگ آمده ست گرسنه و دشت پربره
افتاده دررمه رمه رفته به شب چره.
ناصرخسرو.
|| (نف مرکب) حیوانی که در شب میچرد. (فرهنگ نظام). || (اِ مرکب) نقل و میوه ٔ خشک را گویند که مردم در هنگام شب نشینی خورند. (برهان قاطع). میوه وآجیل و غیر آنها که در شب نشینی خورده می شود. (فرهنگ نظام). آجیل و نقل و میوه های گوناگون که در هنگام شب نشینی و پس از طعام خورند و پشخوره نیز گویند. (ناظم الاطباء). شبچر.
چره
چره. [چ َ رَ/ رِ] (اِمص) عمل چریدن. چرا. چرا کردن. رجوع به چره کردن شود. || (اِ) قسمی علف خوراک حیوان است. (فرهنگ نظام). || خوراک مخصوصی که شبها بعد از شام میخورند، با لفظ شب (شب چره) استعمال میشود. (فرهنگ نظام). با کلمه ٔ «شب » و «لب » بصورت «شبچره » و «لبچره » ترکیب شود و معنی خوردنی های شور یا شیرینی را دهد که شب هنگام بعضی اشخاص چون گرد هم آیند بدانها تنقل کنند.
- شبچره، لبچره، خوردنی هایی از نوع نقل و آجیل را گویند که چون عده ای شب هنگام گرد هم آیند بخوردن آنها سرگرم شوند. رجوع به لب چره شود.
چره. [چ ُ رَ / رِ] (ص) پسر ساده و پسر امرد را گویند. (برهان) (آنندراج). پسر ساده روی و امرد. (ناظم الاطباء).
چره. [چ ُرْ رَ /رِ] (ص) جره و چست و چالاک و جلد. (ناظم الاطباء).
لب چره
لب چره. [ل َ چ َ رَ / رِ] (اِ مرکب) لب چرا. شب چره. نقلی که چون یاران با هم صحبت دارند در مجلس آرند که آن را میخورند و سخن میدارند:
به عیش یکدمه احمد مساز با شربت
ز نقل لب چره بردار توشه ٔ جاوید.
احمد اطعمه.
چره کردن
چره کردن. [چ َ رَ/ رِ ک َ دَ] (مص مرکب) چرا کردن. چریدن حیوانات: و گرگ با گوسفند بیک جای چره کنند. (تفسیر ابوالفتوح). تا شیر با شتر چره کند و پلنگ با گاو. (تفسیر ابوالفتوح). و آنجا که او [بچه ٔ ناقه ٔ صالح] بودی چره نیارستی کردن (تفسیر ابوالفتوح). چون آفتاب از ایشان بگشتی، بیامدندی و بر گیاه زمین چره کردندی چون بهائم. (تفسیر ابوالفتوح). رجوع به چره شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
آجیل و میوهای که در شبنشینی میخورند،
(اسم مصدر) [قدیمی] چرای گوسفندان در شب، شبچرا: گرگ آمدهست گرسنه و دشت پُربره / افتاده در رمه، رمه رفته به شبچره (ناصرخسرو: ۲۶۸)،
حل جدول
آجیل
معادل ابجد
510